تلخ اما ایثارگرانه / روایت فرمانده هوانیروز اصفهان از سرگذشت ۲ خلبان
تاریخ انتشار: ۲۹ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۲۶۹۱۶۸
هوانیروز از جمله زیرمجموعههای نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی است که ماموریتهای مختلف و متنوعی را بر دوش دارد، گاهی در بحران هایی همچون سیل و بارش برف و گاهی در میان میدان نبرد با رژیم بعث میداندار آسمان است و رزمندگان اسلام را یاریگر است.
به گزارش خبرنگار ایمنا، شاه بیت سخنرانی امام درباره ارتش این بود که ارتش از ملت جداییناپذیر است و ایشان برای اولین بار ارتش ولایی را مطرح کردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این حماسهها از دفاع مقدس شروع شد و هوانیروز در پشتیبانی از عملیاتهای دفاع مقدس نقش پررنگی داشت که تا امروز ادامه دارد. امروز شاهد این هستیم در هر اتفاق یا رخدادی، ارتش یکی از رکنهای اساسی در صحنه است. چه در دوران دفاع مقدس و چه در عملیاتهای امروز.
پایگاه هوانیروز شهید وطنپور اصفهان یکی از مراکز مهم نظامی کشورمان است که دارای پتانسیلهای خوبی است. همواره دیدهایم هرکجا قرار بوده رژه یا مانوری برگزار شود، از این پایگاه تعداد زیادی بالگرد اعزام شده است؛ چه در گذشته و رژهای که مقابل حضرت امام (ره) داشتند بود و در حال حاضر که بالگردهایی از اصفهان برای رژه در دیگر شهرها همچون قم اعزام شدند.
برای پرداختن و آشنایی بیشتر با مأموریتهای هوانیروز و همچنین شناخت ویژگیهای ارتش انقلابی و روزآمد، با امیر سرتیپ دوم خلبان ستاد «علی اقلیمی»، فرمانده مرکز آموزش هوانیروز شهید وطنپور اصفهان گفتوگو کردهایم که در ادامه از نظر میگذرانید.
ایمنا: در اتفاقی که نوزدهم تیر ۱۳۵۸ رخ داد با وجود همه مسائل و تنگ نظریهایی که وجود داشت، شاهد بودیم که حضرت امام (ره) با وجود مسائل امنیتی رژه هوانیروز را دیدند و فرمودند: ارتش از ملت جدایی ناپذیر است. به نظر شما در گذر زمان تا چه حد این شعار تحقق پیدا کرده است؟
امیر اقلیمی: برای پاسخ به این سوال باید به چند سال قبل از اتفاق سال ۱۳۵۸ برگردیم. زمانی که حضرت امام در تبعید بودند، تعداد زیادی از نیروهای مسلح آن موقع به ویژه ارتش به صورت غیر سازمانی و مخفیانه با امام بویژه در نجف اشرف در ارتباط بودند.
چندسال قبل از انقلاب، خلبانهای هوانیروز که برای مأموریت خاصی به عراق رفته بودند، شبانه با امام دیدار کردند. البته بخاطر یک سری مسائل محرمانه اینها بعد از چندین سال مطرح شد تا افراد شناسایی نشوند. آن زمان، این ارتباط باعث شد امام به مسائلی که در ارتش اتفاق میافتاد اشراف پیدا کنند. اولین بار پنج یا شش سال قبل از انقلاب، امام و نزدیکان ایشان در اذهان این بحث ارتش شاهنشاهی را رسماً مردود اعلام کردند. ارتش شاهنشاهی یک بدنه خاص از ارتش بود که مأموریت او حفظ نظام سلطه یا شاهنشاهی در ایران بود؛ در همین رابطه اگر ادعا نکنیم ارتش ما مذهبی یا انقلابی بود، به راحتی میتوانیم اثبات کنیم که یک ارتش ملی بود و این مسئله در بهبوهه انقلاب و اوایل آن کاملاً خود را نشان داد.
ما شاهد بودیم که بعد از پیروزی انقلاب، ارتش راه خود را از طاغوت جدا کرد و نشان داد که با مردم همراه است و نیرویی ملی و میهنی است. ارتش رسماً در نهمین روز بعد از انقلاب با حضور هوانیروز در غرب کشور و کردستان مأموریت خود را شروع کرد.
در مجموعه اتفاقاتی که رخ داد و ماموریتهایی که به این نیرو واگذار شد، بدون اینکه شاکله اصلی خود را پیدا کرده باشد، در آن حضور پیدا کرد. این نشان داد که نگاه امام به ارتش نگاهی کاملاً صحیح و بر اساس شناخت کامل بوده است. وقتی که قائله کردستان و ترکمنصحرا شروع شد، ارتش با وجود تمام مشکلاتی که داشت بهعنوان یک سازمان وارد عمل شد. هوانیروز به عنوان نوک پیکان همکاری با این نظام نوپا نشان داد که ارتش، ارتش ملی و بالاتر از آن ارتشی انقلابی و مردمی است.
به همین علت با وجود هجمههای بسیار زیادی که علیه نیروهای مختلف ارتش، به ویژه نیروهای تخصصی که مستشاران زیادی مدتها با آنها از نظر اعتقادی، تخصصی و فکری، در هر زمینه همکاری کرده بودند، وجود داشت، اولین یگانی که به صورت رسمی و تنها یکبار در محل سکونت امام در خانه آیت الله اشراقی در قم، سازمانی رژه رفتند نظامیان واحد هوانیروز بودند که به صورت پروازی و زمینی رژه رفتند.
هجمههای زیادی هم بود که احتمال دارد این بالگردها عملیاتهای خاصی انجام دهند، بالاخره وسیله نظامی پروازی بود و مخاطراتی وجود داشت؛ اما امام هیچکدام از اینها را نپذیرفتند و اجازه دادند رژه انجام شود که به نظر من این اتفاق یک نقطه عطف بود و باید برای همیشه در اذهان و تاریخ ثبت میشد.
بعد از آن هم به واسطه اعتمادی که سلسه مراتب وقت و در رأس آنها، امام امت به ارتش داشتند، در مهمترین و حساسترین شرایط قبل از جنگ و در طول دفاع مقدس، همواره مأموریتهای بسیار ویژه ای را به ارتشیان سپردند. در تمامی عملیاتهایی که در طول هشت سال دفاع مقدس اتفاق افتاد، یکی از یگانهایی که همواره در این عملیاتها حضور داشته هوانیروز بوده است.
امیر موسوی فرمانده ارتش جمهوری اسلامی گفتند که در ۴۰ سال گذشته هر مأموریتی به آنها واگذار شده به صورت ممتاز انجام دادهاند. در ماموریتهایی که سپاه یا ارتش به تنهایی و با یه صورت مشترک انجام میدادند، هوانیروز، همیشه به عنوان نیروی پشتیبان حضور داشته است.
ما مفتخر هستیم که بعد از گذشت سالهای متمادی از جنگ تحمیلی و از پیروزی انقلاب، گامهای بسیار مهمی در راستای اینکه هوانیروز به عنوان یک نیروی تخصصی و پویا در خدمت نظام و مردم و مملکت اسلامی ما باشد، برداشته شده است.
در حال حاضر علاوه بر اینکه برای شرایط رزمی و جنگی در هر لحظه و هر نقطه آماده هستیم، در شرایط غیر رزمی و غیر نظامی نیز همواره درحال انجام مأموریت هستیم.
هوانیروز قهرمان امروز در ۳۲ پایگاه امداد و نجاتی که در اختیار علوم پزشکی کشور است، مستقر است و عملیاتهای امداد و نجات را عهدهدار است. در بحث مردم یاری در بلایای طبیعی نیز هوانیروز همواره به عنوان یگان اول وارد میشود و مسئولیت خود را انجام میدهد.
علاوه بر اینها، درحال حاضر مرکز آموزش هوانیروز به عنوان بزرگترین مرکز آموزش بالگردی در غرب آسیا مطابق با استانداردهای روز دنیا، به نیروهای مسلح کشور اعم از نیروهای چهارگانه ارتش، سپاه و فراجا در عرصههای مختلف فنی و پروازی آموزش میدهد. الان که من در خدمت شما هستم از نیروی دریایی، نیروی هوایی و فراجا دانشجوی خلبانی درحال آموزش داریم.
ایمنا: ما شاهد بودیم که هفت گروهان از مقابل حضرت امام راحل (ره) رژه رفتند. بالگردهایی از قبیل رنجر، شنوک، و ۲۰۵، امروز به بالگردهای بسیار پیشرفتهتر تبدیل شده است. برای مثال ما در رزمایش اقتدار ارتش دیدیم قابلیت دید در شب را به دست آوردهاند، رزمایشی که در تاریکی شب بود ولی عملیات به خوبی انجام شد. درباره این سیر پیشرفت که ناشی از بصیرت ارتشیان، متخصصان و تکنیسینها بوده توضیحی ارائه دهید. دیروز یک سری تجهیزات محدود را مقابل حضرت امام (ره) نمایش دادیم اما امروز با تجهیزات بسیار پیشرفتهتری روبرو هستیم که دستاورد این ۴۳ سال انقلاب است. نظر شما درباره این موضوع چیست؟
امیر اقلیمی: رهبر معظم انقلاب همیشه در سخنرانیهایشان چه در حوزه نیروهای مسلح و چه در حوزههای غیر نظامی، بر خودباوری و پیشرفت رو به جلو اشاره میکنند.
به تازگی نظرسنجیهایی توسط نهادهای مختلف انجام شده است که من فقط به یک مورد اشاره میکنم، یکی از این نظرسنجیها توسط بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس انجام و منتشر شده است که نتیجه آن جالب توجه است.
طبق نظر مردم در این نظرسنجی، ارتش به عنوان محبوبترین، مخلصترین و پا به رکاب ترین نهاد دولتی در کشور ایران شناخته شده است.
ایمنا: علت این مسئله چه بوده است؟
امیر اقلیمی: در ارتش اعتقادی وجود دارد که شاید برای جامعه علمی و پژوهشی خیلی قابل قبول نباشد ولی ما به عنوان نظامی میگوئیم بعضی جاها شما نباید اصلاً فکر بکنید.
مثلاً کجا؟ زمانی که از ردههای بالا دستوری برای اجرا صادر میشود، اینجا جای فکر نیست و فقط باید اجرا شود. در همین راستا وقتی دستوری میدهند که در حوزه فناوری، ارتقای توان رزمی و ساختارهای تکنولوژی خودتان باید تلاش کنید، این حرف و سخن که من نمیتوانم وجود ندارد و باید رفت و در دل کار قرار گرفت و به نتیجه رساند. این در ارتش اتفاق میافتد.
ایمنا: مثال و مصداقی در این رابطه بیان میکنید؟
امیر اقلیمی: برای مثال در سال ۱۳۷۶ اولین بار این فکر به وجود آمد که ما باید محدودیت پروازی خودمان را از طلوع آفتاب تا پایان روز و غروب خورشید حذف کنیم و برویم سراغ اینکه ۲۴ ساعت شبانه روز فعالیت کنیم. ناگفته نماند که صنعت هوانوردی، صنعت خاص و پیچیدهای است و به ویژه در صنعت بالگردی به واسطه اینکه تمام سیستمهای ما چرخشی و چرخ دندهای است پیچیدگیهای زیادی وجود دارد؛ با این وجود تلاش زیادی شد و این خودباوری بوجود آمد که میشود کاری را که میخواهیم انجام داد.
در چند سال گذشته با انتصاب مجموعه فرماندهانی که در سازمان ارتش حضوردارند از، جمله امیر موسوی به عنوان فرمانده کل ارتش، امیر حیدری به عنوان فرمانده محترم نیروی زمینی، و همچنین امیر قربانی به عنوان فرمانده هوانیروز، با تمام وجودشان پای کار آمدند تا این تغییرات اتفاق بیفتد.
الحمدلله بعد ازپنج سال تلاش شبانه روزی در کنار خاطرات تلخ و شیرین و روزهای بسیار سختی که گذشت، موفق شدیم برای اولین بار با حضور نخبگان نظامی کشور، در تاریکی شب در منطقه نصرآباد با حضور سرلشکر باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، سردار رشید فرمانده قرارگاه خاتم، سردار سرلشکر حسنی سعدی جانشین قرارگاه خاتم و همچنین فرمانده ارتش امیر موسوی، در تاریکی شب عملیات پروازی داشته باشیم و به دوستان و دشمنان نشان دادیم آن چیزی که فکر میکردیم هرگز اتفاق نمیافتد، اتفاق افتاده است.
این نشان داد میتوانیم در هر ساعت از شبانه روز و در هر نقطهای، هر فعالیتی بخواهیم انجام دهیم. ۴۸ ساعت بعد از آن رزمایش، فرمانده یگان سنتکام نیروهای آمریکایی مستقر در منطقه غرب آسیا، بیانیهای صادر کرد که از این تاریخ به بعد نیروهای آمریکایی باید هرکجا که هستند، چه روی دریا در ناوهای عظیم خودشان، چه در پایگاههایی که روی زمین در اطراف ایران وجود دارد، هر لحظه آمادگی اینکه در تاریکی شب نیروهای ایرانی بیایند و در پایگاهشان پیاده شوند را، داشته باشند.
ایمنا: اشارهای به بحث ولایت مداری مطلق کارکنان و نیروهای ارتش کردید. این ولایت مداری که همیشه در دل و عقیده فرماندهان و نظامیان حاضر در ارتش بوده، ناشی از چیست؟
امیر اقلیمی: در گذشته عدهای دوست داشتند بگویند ارتش ما شاهنشاهی بود و متأسفانه الان هم گاهی این حرفها مطرح میشود. اما باید گفت این اعتقاد عمیق همیشه در ارتش وجود داشته است که همواره باید در خدمت مردم باشد، چون ارتش برخاسته از مردم است و وقتی مردم خواستند نظامی در کشور حاکم شود که نظامی الهی و ولایی است، ارتش هم به عنوان بخشی از بدنه مردم باید همین دیدگاه را به عنوان پاسبان همان مردم جلوتر از بقیه، بپذیرد.
ما علاوه بر اینکه مثل مردم کشور به مقام معظم رهبری به عنوان یک نماد دینی و ولی فقیه نگاه میکنیم، به عنوان فرمانده کل قوا، صدبرابر بیشتر از دیگران باید مطابق حرف ایشان رفتار و عمل کنیم و این اعتقاد ماست.
در سلسله کاری و تخصصی ما حضرت آقا، فرمانده کل نیروهای مسلح هستند که اطاعت از ایشان واجب است و اگر به عنوان یک مرجع تقلید و رهبر دینی و ولی فقیه هم به ایشان نگاه کنیم باید پیرو ولایت فقیه باشیم، چراکه ولایت ما از خداست. مسئله ولایت بارها در قرآن آمده و و الان هم مقام معظم رهبری به عنوان نایب امام زمان، ولایت خداوند در روی زمین را پیاده میکند و ما ملزم به اطاعت امر ولی هستیم.
ایمنا: عید نوروز خدمت امیر رسیدیم تا ببینیم زمانی که سال تحویل میشود چه کسانی کنار خانوادههایشان نیستند چون بحث امداد و نجات و رسکیو همیشه هست. آن زمان عملیات نجات هوایی در مواقع بحران را بازسازی کردیم و دیدیم حدوداً ۲۰ ثانیه طول کشید تا خلبان داخل کابین نشست و لندآپ کرد. این نشان میدهد که علاوه بر وظایف کاری، بخاطر عرق ملی، میهن دوستی و علاقهای که ارتشیها به مردم دارند، واقعاً شعار ارتش فدای ملت که حضرت امام فرمودند امروز رخ میدهد. در زلزله سر پل ذهاب شاهد بودیم که فرمانده ارتشی خود را پله و پل کرد تا مردم سوار کامیون بشوند، در زلزله گلستان شاهد بودیم که فرماندهان هوانیروز با خدمت رسانی که داشتند حتی یک دقیقه نگذاشتند روستاهایی که دسترسی زمینیشان قطع شده است بدون آب و مواد غذایی بمانند. به نظر شما این شعار ارتش فدای ملت تا چه میزان تحقق پیدا کرده است؟
امیر اقلیمی: بهتر است از مردم بپرسید این شعار تا چه حد تحقق پیدا کرده است، زیرا ما از نگاه خودمان عملکردمان را میسنجیم ولی قاضی این مسئله باید مردم باشند.
هیچوقت فراموش نمیکنم وقتی که زلزلهای در یکی از شهرهای شمالی رخ داد، بچههای ما در یک مأموریت آموزشی در اطراف شاهرود بودند؛ همان زمان بلافاصله ۱۰، ۱۲ فروند از دوستان هوانیروز در مسیر اعلام کردند که در استان گلستان سیل آمده و وضعیت بحرانی است. کمتر از دو ساعت بعد ارتیشان قهرمان به آنجا رسیدند و در کمتر از دو ساعت، یک هزار و ۸۰۰ نفر را در آن منطقه نجات دادند. پس باید گفت اگر خواست و اراده و اعتقاد قلبی نبود این اتفاق نمیافتاد.
در زلزله سرپل ذهاب و غرب کرمانشاه، دو نفر از همکارانمان به واسطه فشار کار زیاد جانشان را از دست دادند، یعنی یک نفر آنقدر کار کرده بود که در حین اجرای مأموریت ایست قلبی کرد و متأسفانه به بیمارستان هم نرسید.
تلخ اما ایثارگرانهپزشک گفته بود آنقدر به این فرد فشار آمده که این اتفاق افتاده تلخ اما ایثارگرانه است. بعد از همان زلزله، به گفته مسئولان کشوری و لشکری یک پل هوایی بین کرمانشاه و سرپل ذهاب و غرب استان کرمانشاه توسط هوانیروز ایجاد شد.
این موارد مثالهای عینی شعار ارتش فدای ملت است. خیلی جاها به واسطه انجام مأموریت برای امداد و نجات و در بلایای طبیعی همکاران ما جانشان را از دست دادند، وسایل و لوازم ما از بین رفت و بعضی از دوستانمان حین انجام مأموریت نقص عضو شدند. اینها همه به واسطه خدمت رسانی به مردم و نظام مقدس اسلامی است.
به نظر میرسد تا به امروز در مناطقی که نیاز بوده نیروهای مسلح حضور داشته باشند و مناطقی که از لحاظ نظامی یا بلایای طبیعی بحران زده بودهاند، ارتش خود را به طور کامل، به اثبات رسانده است.
فردی که میخواهم دربارهاش صحبت کنم الان در همین شهر اصفهان بهصورت گمنام زندگی میکند. قبل از عملیات بیتالمقدس در جنوب کشور، این فرد به عنوان فرمانده تیم پروازی در حین عملیات بوده تا زمینه را برای عملیات بیتالمقدس آماده کنند. برادر ایشان به عنوان یکی از مسئولان در یکی از واحدهای سپاه خدمت میکرد، و در همان زمان برادرشان شهید شد و به ایشان اعلام کردند که برادرتان شهید شده، شما برای حضور در تشییع جنازه جبهه را ترک کنید. جملهای که ایشان در جواب میگوید یک جمله تاریخی است.
این فرمانده میگوید: زیر تابوت برادر من را خیلیها میتوانند بگیرند ولی به جای من هرکسی نمیتواند بیاید و خلبان پرواز شود. وی بعد از اتمام عملیات، ۲۵ روز میگذرد و بر سر قبر مطهر برادر شهیدش حضور پیدا میکند.
ایمنا: از این دست رشادتهای وصفناشدنی باز هم سراغ دارید؟
امیر اقلیمی: خاطره دیگر، خاطرهای از شهید منفرد نیاکی، فرمانده لشکر ۹۲ لشکر زرهی اهواز است که شاید خیلیها نشنیده باشند. دختر ۱۱ ساله ایشان بیماری صعبالعلاجی داشت و در بیمارستان بستری شده بود.
به ایشان اطلاع میدهند که دخترت در بیمارستان بستری شده است، میگوید وقت هست بعداً میروم بیمارستان او را میبینیم، بعد از دو سه روز به او میگویند دکتر دخترت را جواب کرده و فرزندت جانش را از دست خواهد داد و او میگوید بعداً میروم دیدنش. چند روز بعد به او خبر میدهند دخترت فوت کرده تا برای تشییع جنازهاش برو، در جواب میگوید تشییع دخترم را فامیلها انجام میدهند ولی من اینجا فرزندان زیادی دارم که به خاک میافتند و هیچکس نیست جنازهشان را بردارد. آنطور که من شنیدم ایشان حتی به مزار دخترش هم نمیتواند سر بزند و قبل از آن شهید میشود.
این قبیل افراد در زمان جنگ تحمیلی، در نیروهای مسلح پرشمار بودند، اما بیشتر آنان گمنام هستند و متأسفانه جامعه ما هم، این گمنامان را نمیبیند و نمیشناسد.
کلیپی هست که در آن یکی از خبرگزاریهای داخلی خودمان کف خیابان در تهران تهیه کرده و چند عکس را به جوانان امروز نشان میدهند؛ تصاویر از خواننده یا هنرپیشههای آمریکایی است؛ همچنین چند عکس هم از بزرگان و نخبگان خودمان را نشان میدهند که شهید شدهاند مثل شهید ستاری یا شهید صیاد شیرازی؛ متأسفانه جوانان اصلاً اینها را نمیشناسند. یکی از این جوانها عکس صیاد شیرازی را نگاه میکند و میگوید به نظر میرسد معلم باشد.
این بزرگمردان تا این حد غریب و ناشناخته هستند. همین الان یکی از مسئولان تراز اول ارتش که اسمشان را نمیبرم ۷۰ درصد جانباز است و نصف بدنشان از داخل تخلیه است، ایشان زمان جنگ برای اینکه بتواند نیروهای خود را در جزایر سهگانه خلیج فارس حفظ کند و انگیزه بدهد، زن و بچه خردسال خود را به جزیره میبرد و در آن گرمای پرحرارت با آن امکانات بسیار ضعیف در جزیره نگه میدارد.
هیچ خانوادهای آنجا نبوده ولی او زن و بچه خود را میبرد تا بتواند نیروهایش را آنجا حفظ کند و این کار را هم با موفقیت انجام میدهد. همه اینها رشادتهای رزمندگان گمنام در ارتش قهرمان است.
کد خبر 673662منبع: ایمنا
کلیدواژه: هوانیروز هوانیروز ارتش ارتش جمهوری اسلامی ایران ترکمن صحرا کردستان سمنان جنگ تحمیلی بالگرد نیروهای مسلح شاهرود جزایر سه گانه شهید ستاری شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق عنوان فرمانده شاهد بودیم نیروهای مسلح امداد و نجات تاریکی شب عنوان یک حضرت امام پیدا کرده عملیات ها اولین بار دفاع مقدس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۲۶۹۱۶۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایت حیرت انگیز یک نویسنده از خاطرهبازی دو فرمانده ایرانی و عراقی سالها پس از جنگ تحمیلی
احمد دهقان (نویسنده) روایتی قابل توجه از دیدار سردار فتحالله جعفری فرمانده زرهی ایران در دفاع مقدس و فرمانده لشکر یکم عراق در عملیات فتح المبین گفت.
گفتوگوی رادیو مضمون با احمد دهقان را بخوانید:
- فرمانده عراقی کاملاً با دیسیپلین نشست و شروع به حرف زدن کرد و گفت: «من در عملیات فتحالمبین میدانستم ایران میخواهد حمله کند» و داشت برگبرندههایش را برای فرمانده ایرانی رو میکرد.
- فرمانده عراقی ادامه داد: «آن شبی که میخواستید حمله کنید، سکوت بود و من به معاون عملیات خودم گفتم سکوت ایرانیها خیلی خطرناک است و اینها امشب حمله میکنند. بعد به نیروهایی که در شوش داشتیم، آماده باش دادیم و گفتم آماده باشید که ایرانیها میخواهند حمله کنند و کشتار راه بیندازید و خلاصه آن کشتههایی که شما دادید بخاطر پیشبینی من بود».
- آقای جعفری هیچ چیزی نمیگفت و این حالت داشت مرا دیوانه میکرد! جنگی سر میز شام بود و این جنگ کاملا به سمت عراقیها تمایل پیدا کرده بود.
- آقای جعفری شامش را قشنگ خورد و بعد گفت: «تو حسن باقری را میشناسی»؟ فرمانده عراقی گفت: «بله؛ در عملیات فکه شهید شد و اگر او بود، احتمالاً جنگ شما متحول میشد».
- آقای جعفری ادامه داد: «حسن باقری دهم اسفند مرا صدا زد و هنگامی که من به قرارگاه رفتم، عکس های تو را به من نشان داد» فرمانده عراقی جا خورده بود!
- آقای جعفری ادامه داد: «حسن باقری به من گفت روی تپه سبز برو (تپه سبز مقابل شوش است) و تمامی آتش منطقه را در دست بگیر؛ طوری که هیچ کس بدون اجازهٔ تو حق تیراندازی نداشته باشد.
- حسن باقری گفت که فرمانده گردان مقابل شوش، دیروز با شلیک خمپاره کشته شده و امروز فرمانده لشکر یکم عراق خواهد آمد تا فرمانده گردان جدید را در خط معرفی کند. این فرمانده لشکر آدم ترسویی است و این باید زنده بماند تا ما عملیات خودمان را انجام بدهیم. این باید سالم برود و سالم برگردد؛ چون که معاون او یک بعثی است و اگر فرمانده فعلی کشته شود، او را فرمانده لشکر میکنند؛ پس این فرمانده لشگر باید زنده بماند.»
- آقای جعفری گفت: «من آمدم روی تپه؛ تو با دو تا ماشین به خط آمدی؛ فرمانده ها را جمع کردی. بعد فرمانده جدید را معرفی کردی و دم غروب با همان ماشینی که آمده بودی، برگشتی من غروب آمدم به حسن باقری گفتم تو سالم آمدی و برگشتی»!
منبع: رادیو مضمون
کانال عصر ایران در تلگرام